این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

یا پشت میز سر در هوا

باغی حوالی اصفهان، جایی که نسیم در آن معنای نجات دارد. سایه و آب گرانقدرست و وقتی آفتاب گردنت را داغ نمی زند باید شکر کرد. آنجا دراز کشیدم و نسیم از لا به لای چمن خنکی را به صورتم میاورد. چشم ها بسته و تنها چیزی که هست همان چند وجب روی زمینست و صدای پرندهای که می گویند و می خوانند.

این صحنه در منست. چمن ها را از مشهد و پرندهها را از آلبوکرکی و خاک حوالی نائینست؛ و ساعت سه ی ظهر. از پشت رایانه ام به کناری میروم و همراهم را خاموش کردم. از طبقه ی یازدهم، شهری آرام با کامیونهایش مدام می رود. ماشین های کوچکی که ناپدید نمی شود و تک و توک درختی که انسان زور زده به خشکترین زمین خدا بچسباند. چشمهایم را می بندم و توی باغ آرام میگیرم. همه هستند، برادرم در آخرین صورت جوانی که از او به یاد دارم. خاله جان وقتی که هنوز زنده بودند و شاید محبوب ترین دایی زاده ام را کنار تنها پسر عمویم بنشانم. بگذار اصلا محفلی خانوادگی اش کنیم با بوی آتش و روغن کباب و نان هایی که دیگر نیست. بگذار ذهنم فراموش کند که سال ها گذشته است و پیری و مرگ آمد و هنوز می آید.

کنار اتاق کنفرانسی که هیچوقت پر نمی شود، پنج شش دقیقه دارم که در این حباب امن خودم را بشویم و زنده پشت میزم برگردم تا ساختمان هایی در بیابان درست شود. پسر و دختری که هیچوقت ندیدم و نخواهم شناخت در ساختمانهایم هیپوقت سردشان نشود و از پنجره ای که چند انگشت بلندترش کردم همیندیگر را ببیند و عشقی در بگیرد. شاید کسی از آن عشق زاده شود. کسی که شاید ببینمش اما نشناسمش که ساعت سه ی بعدظهر، اتفاقی زاده شد.

 پروانه ای که از روی شانه ام بلند می شود و می رود به کهکشان، ستاره ی دنبال داری که از کنارش رد می شود تا مولکولهای های حیات را به سیاره ی ببرد که میلیاردها سال دیگر متولد می شود.