این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

یا

حرف های قشنگی که بهشان وقعی نمی نهیم 


دیشب یا پریشب بود که پشت تلفن برای برادرم سخنرانی بلند بالایی کردم،راجب قدر لحظات را دانستن می گفتم، اینکه در هر مرحله ای که هستیم شور و شوق یا استرس و عجله ای برای رسیدن به مقطع بعدی را در سر داریم و همچنان که به خواسته مان می رسیم دوباره همان حس و حال قبلی تکرار می شود، استرس و عجله یا اشتیاق به عبور کردن از مرحله ی فعلی و رد کردن و رفتن به سمت چیزهای جدید، در این میان همان لحظاتی که خیلی دوست داشتیم رد شود همان ها اسمشان زندگی است، داریم ...

حقیقت ماجرا اینست که در همین موقعیت فعلی غرق در فکر و خیال و نگرانی ها هستم.سعی می کنم سخت نگیرم اما فکرها حمله می کنند، بی خوابی ها شب ها کنارم و به جای من می خوابند و من بعضی وقت ها دعا می کنم که عبور کنم از این لحظات برزخی فکر کردن به شدن ها و نشدن ها تمام شود و من بالاخره به سرمقصد برسم اما مثل داستان های ماجراجویانه چیزی شنیده ام و به راه افتادم، تمام مسیر مه هست و مغشوش و این احتمال زیاد است که بین راه آب و غذایمان تمام شود و آنوقت است که آدم به خودخوری می افتد، اولش بدنش را دندان می زد و بعد نوبت روح است و یا بالعکس، ترتیبش مهم نیست اما، نباید این بشود عاقبت کار ما، نباید استخوان سرمان برود زیر پای جوینده ی بعدی.