این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنرمند کیست» ثبت شده است

یک هنرمند...

               یا

               یک هنرمند و بعدش سه تا نقطه


یک هنرمند کسی است که خودش فکر می کند که هنرمند است اما بقیه این چنین فکر نمی کنند . یک هنرمند جوان است و دارد بین احتمالات ، ترس و فکر کردن به زندگی و مرگ دست و پنجه می زند اما کسی نمی داند . یک هنرمند می تواند سن و سالی ازش گذشته باشد اما کار هنری نکرده باشد و اگر روزی از روی بیچارگی یا مستی به اینکه فکر می کند هنرمند است اقرار کند ، زنش ترکش می کند . یک هنرمند یا خیلی فقیر است یا خیلی پول دار . یک هنرمند بعضی را خیلی دوست دارد ،هر کاری هم بکنند . یک هنرمند اما از بعضی ها بیزار است و دست خودش نیست . یک هنرمند از همه بدش می آید و البته از خودش هم زیاد خوشش نمی آید اما به این اقرار نمی کند . یک هنرمند تنها نیست اما فکر می کند هست و این خودش تعریف تنها بودن است . یک هنرمند صبح ها که پا می شود یا هدف دارد یا نه .  کانسپت خوابیدن یا او را به وجد میاورد یا آن را مانع کار می داند . همیشه کسی است که می تواند او را آرام کند و این ربطی به حرف هایی که می زند ندارد . آن کسی که می تواند هنرمند را زنده نگه دارد بعضی وقت ها حرف های احمقانه می زند و هنرمند دلش می شکند . یک هنرمند انقدر دلش شکسته که فکر می کند دل شکستن خیلی عادی است .

یک هنرمند فکر می کند که ون گوگ خیلی هنرمند بود .یک هنرمند فکر می کند که شاید هنرمند نیست .یک هنرمند خیلی بدبخت است و گاهی فکر می کند ای  کاش هنرمند نبود ..یک هنرمند از ته دلش از اینکه هنرمند است احساس رضایت می کند . یک هنرمند وقتی به یاد گذشته می افتد یادش می آید که چقدر احمق است . یک هنرمند زیاد از هنرمند های دیگر خوشش نمی آید و ترجیح می دهد فاصله ای مشخص با آن ها داشته باشد . یک هنرمند دیر ارضا می شود . یک هنرمند اشکش دم مشکشش است . یک هنرمند گاهی خودش را گم می کند و حرف های بی معنی می زند . یک هنرمند حال و حوصله ندارد . یک هنرمند فکر می کند زندگی اش را تلف کرده است . یک هنرمند وقتی به دوران اوجش می رسد سقوط می کند . یک هنرمند یا از کتاب بدش می آید یا خوشش می آید . یک هنرمند دوست دارد معشوقه اش هنرش را بفهمد . یک هنرمند از اینکه معشوقه اش حرف هایش را بفهمد نا امید است . یک هنرمند در طول زندگی یاد می گیرد که یک هنرمند بودن چگونه است . یک هنرمند وقتی می میرد یا خوشحال است یا غمگین . یک هنرمند وقتی به کسی نزدیک می شود می ترسد . یک هنرمند یا بدبین است یا خوشبین . یک هنرمند یا سعی می کند سیاسی نباشد یا باشد . یک هنرمند خیلی چیزها را نمی فهمد . یک هنرمند خیلی چیزها را می بیند یا نمیبیند . یک هنرمند برای خودش اشک می ریزد . یک هنرمند یا رابطه ی خوبی با خانواده دارد یا ندارد . یک هنرمند دوست داشت که قوی تر می بود . یک هنرمند گاهی فکر می کند که راه را اشتباهی آمده . یک هنرمند بعضی وقت ها فکر می کند که تکراری است . یک هنرمند از اینکه حرفی که می زند را کسی قبلا از کس دیگر شنیده خوشحال می شود . یک هنرمند در حال زور زدن است . یک هنرمند می داند که هنرمندهای بزرگ یا خوش شانس بوده اند یا نبوده اند . یک هنرمند دوست دارد که خوش شانس باشد .