پرونده معمار : هرزوگ و د مورن
هرزوگ و د مورن - قسمت دوم
در ادامهی قسمت اول و همچنین تاکید بر روحیهی انتقادی و سیال معماری مدرن، به یکی از با کیفیتترین نمونههای بهغایت معماری در سطح بینالملل میپردازیم، گروه معماری Herzog & de Meuron که آثارنشان از غالب ساختمانهای صرف فراتر می ورد و تبدیل میشود به بیانه ای معماری که دغدغهی یافتن چیستی معماری از الزامات فرم و عملکرد اهمیت بالاتری دارد.
در نظر این دو معمار، سوئیسی بودن اثرشان – یعنی افزودن هویت ملی - از اهمیت اثرشان میکاهد، می گویند اگر سوییسی کار کنیم ارزش کارمان بر مبنای کشوری تنظیم میشود که دیگر هویتی ندارد، منظورشان اینست که معماری، مستقل از هرگونه ارزشهای معمول است، در ساختمانهای این گروه تدوام چیزی قبل از آنها مشاهده نمیشود شاید تاریخ معماری در دلشان حک شده باشد اما نمیخواهند بجز معماری دربرابر چیزی دیگر سر تعظیم خم کنند بلکه برای آنها معماری مرتباً تعریف و بازتعریف میشود. علاقهی این دو به پاپآرت نوعی ادای دین به آرمانهای پستمدرنیستی است، در شیفتگی که به کار اندی وارهول نشان میدهند، پرترههای مارلین مونرو یا الویس پریسلی را ستایش نمیکنند، نمیخواهند دم و دستی یا عامه باشند اما نبوغ وارهول اینکه کسی که با استفاده از تصاویر دم دستی و همهگیر توانست مفاهیم جدیدی را بیان کند مد نظر آنهاست "من نشان دهندهی ابتذال روزانه در هنرم ". رویکرد مشابه هرزوگ و دمورن به مصالح ساختمانی مانند المانهای نقاشیهای اندی وارهولست، وقتی وارد ساختمان اثر این دو می شیم دریافت تازه ای از مصالح و بافتها خواهیم داشت، شاید بیشتر تأمل کنیم و ویژگیهای مصالح را درک کنیم. همهی ما سنگ را قبل از تماشای کارخانه دومینوس دیده بودیم اما بعد از این اثرست که نگاه تازه ای به ویژگیهای سنگ داریم. رویکردی مشابه عکسهای احمد قاسمی یا حتی مانه. وقتی مانه سیبی را نقاشی میکند، جلوی تابلویش قدری تأمل کنیم و سیب را واقعاً ببینیم، زیباییاش را درک کنیم و در فکر فرو میرویم اما وقتی همان سیب در بشقابمان است با کارد میبریمش و بدون نگاه کردنش میخوریمش. هنر تلاشی است برای ارتباط و هوشیار کردن مخاطب، از این نظر هرزوگ و دمورن هنرمندانی هستند که قصد نمایش مصالح و ظرافتهایش را دارند و از سویی دیگر معماری ای را بنا میدهند که قبل از این دو نبوده و طبعی بدیع دارد.
سیب های مانه در کنار سنگ های هرزوگ و د مورن
اهم فعالیت هرزوگ و دمورن در طراحی پوسته با استفاده از مصالح است، نگرشی شبیه به تجربیات ونچوریی، رها کردن عمق و حجم و پناه بردن به پوستهای که با مواد شناختهشده و بافتهای بعضاً عجیب که قرارست ستونهای معماری معاصر را تکان اساسی دهد و کمی از یکنواختی گرایشها معمولش کم کند. تأکید روی مصالح است چراکه بدون آنها فرمی وجود نخواهد داشت، میتوان پوستهای ساختمانهایشان را مثال خوبی برای نگریستن جهان با عینک پستمدرنیستی دانست، طیفی میان کدر و نیمه شفاف، پیچیده و حتی تأویلپذیر. این تلاش معمارهایی است که سعی دارند با بازتعریف معماری تجربیاتی بیافرینند که طبعاً جدید است، تجربههایی که قبل از آنها کسی حسشان نکرده است.
پوسته ی سنگی کارخانه ی دومینوس اثر هرزوگ و د مورن
- يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۲ ب.ظ