چرا باید کتاب هایی که خوانده ایم را به عنوان پایه ی میز استفاده کنیم ؟
یا
قبل از من فریاد ناصری این را در شعری زیبا گفته است
با دوستم سوار بر ماشینیم و او جمله ای را می گوید ، می گویم اینی که می گویی به نظرم درست نیست ، معلوم می شود که این جمله را قبلا ازم شنیده است . خیلی راحت بهش می گویم دیگر به این دلیل این فکر را معتبر نمی دانم چرا که من تغییر کردم . اگر تنها یک خصوصیت مثبت در تمام وجودم داشته باشم آن خصلت همین تغییرپذیری و سیال بودن افکار و کارهایم است . هیچ قالب فکری یا منشی نمی تواند مرا به شمشیرزن آن مکتب تبدیل کند چراکه از همان ابتدای علاقه مندیم به یک فرقه ، سبک یا اندیشه ای خاص می دانم دلایل به همان اندازه جالب در پی نفی آن وجود دارد پس چرا لذت جستجو و خواندن را فدای ایستادن و دفاع از موضعم کنم ؟
هیچ پرچمی
ارزش پا کوبیدن ندارد
موهایت را یله کن
تا انگشتهای نازکم را
به پیشانیام بزنم
سر هیچ برج و باروئی
به تماشای ماه ننشستهام
فقط خبردار ستارههاییام
که هر شب
مشت مشت به شانههای تو میدوزم
پا به هیچ طبلی نسپردهام
نبضت را به من بده
تا جهان را
از پا در آورم
نه صبحگاه و
نه شامگاه
سرود ملی من
نام کوچک توستکه تنها
وقتی که مست میکنم
خوانده میشود
روزی نوشتم خیلی دوست دارم به همه ی مردم احترام بگذارم اما با آنهایی چه کنم که خودشان احترام سایرین را نگاه نمی دارند . کاملا بر من اثبات شده که هرچقدر بیشتر بدانی ، دلیل بیشتری برای سکوت داری ، هر چقدر بیشتر مطالعه داشته باشی و کتاب های مختلف از اندیشه های گاه متضاد را بخوانی می فهمی که همان قدر که دلیل برای اثبات چیزی هست ، همان قدر هم برای رد آن وجود دارد . پس عملا دلیلی وجود ندارد که غنچه ای زیر پوتین سربازی له شود یا کودکی به خاطر جنگی یتیم شود . سرباز برایم مفهموی احمق است ، سربازان جنگ و صلح می کنند بدون آنکه واقعا بدانند برای چه چیزی و به چه قیمت می جنگند. ریشه ی جنگ و کشت و کشتار باور به کتاب ها یا نسخه هاییست که بدون هیچ نقد و پرسشی به مرحله ی اجرا درمی آید و سربازان تک کتابی جان خود و انسان های دیگر را به راحتی می گیرند و دسته ی دیگری از این ها سریعا جایگزین آن ها می شوید . چندوقتی است که موضوع داعش و عضویت جوانان از سراسر نقاط در آن مرا به فکر فرو برده شاید در یادداشتی به برداشتی که داعش و داعشی شدن دارم پرداختم .
- ۰ نظر
- ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۴۲