این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روش مطالعه» ثبت شده است

چگونه #کتاب خوانیم ؟

                           یا

                           سفر به انتهای شب به کمک هایلایت و دفتر یادداشت


هیچ چیز به قدر #خواندن مرا استحاله نمی دهد و باعث برانگیزش آگاه احساسی ام نمی شود ، از آنجایی که عمل خواندن با تماشا کردن فرق دارد و فرایندی هوشیارانه است ،  به عنوان خواننده ی سطور به احساسات و افکارم در حین خواندن واقف هستم و تمامی عواطف و دورنیاتم بصورت خودآگاه تحت تاثیر متن قرار می گیرد . سوای اصل متن که می تواند برداشت های متفاوتی توسط هر خواننده ایجاد کند نباید به قدرت بنیاکن فاصله های خالی میان سطور بی توجه ماند . وقتی متنی را می خوانم ذهنم از مفاهیم جدید و مفاهیم قبلی از پیش موجود زنجیره ی اطلاعاتی جدیدی می سازد که بعید است هر یک از این زنجیرها شبیه رنجیره ی اطلاعاتی در شخص دیگری باشد ، هر کس با زمینه های متفاوت و اطلاعات قبلی که با دیگری فرق دارد چیزی را می خواند و کلیات دانسته هایش ترتیب تازه ای می یابد و این کلیات جدید در بهترین حالت می تواند به ایده یا فرضیه ای بدیع ختم شود .

شاید کتابخوان باشید شاید هم نه ، اما کتاب هایی وجود دارند که به خاطر موضوع ، نوع نوشتار یا ترجمه ی ضعیف به نسبت سایر کتاب ها سختخوان تر باشد و سرعت مطالعه ی ما وقتی آنها را می خوانیم به شدت کاهش یابد یا دست آخر از ادامه دادن آنها منصرف شویم . در هنگام مطالعه این چنین کتاب هایی چه باید کرد ؟ چطور باید با این ها کنار آمد ؟ آیا روش قدیمی هایلایت کردن و دوره کردن مداوم کتاب پاسخگوست ؟



- یکی از مهم ترین شرایط برای کتاب خواندن ،بودن در وضعیت مناسب و دلخواهمان است که فرد به فرد فرق می کند . در مسافرت اخیرم به خانه ی برادرم ، احساس خوبی در اتاق میهمان خانه آنها حس می کردم و راندمان مطالعه بیشتری نسبت به خانه خودمان داشتم . میزان نور ، نوع نشستن و بکگراند صوتی اطرافمان جز المان هاییست که باید وفق مرادمان باشد وقتی که می خواهیم به جنگ کتابی سخت برویم !

- یکی از بهترین نعمت هایی که اکنون همه مان در خانه هایمان داریم دسترسی به اینترنت این بزرگترین معلم زندگی بشریت در زمان ماست . در کتاب های سنگین از واژه ها یا تعابیری استفاده می شود که ممکن است آشنایی دقیقی با آن ها نداشته باشیم . کافیست نام آن چیز مثلا "فوردیسم" را در گوگل جستجو کنیم تا تعریف ، تاریخچه و هزار حاشیه از فوردیسم برایمان ظاهر شود . ضمنا دقت داشته باشید برای دریافت بهتر مفهوم متون ، این جستجو باید همگام با مطالعه صورت گیرد پس پیدا کردن معانی را نگذارید برای پایان خواندن ، چرا که هر واژه در جمله معنا می یابد و تعریف اینکه  "فوردیسم" چه بوده در واقع مد نظر نویسنده ی کتاب نبوده است .

- پیشنهاد می کنم قبل شروع خواندن کتاب ، عناوین همه ی فصل های آن را از نظر بگذرانید . هر فصل ممکن است مقدمه ای داشته باشد که خواندش واجب است . زمانی داشتم مقدمه ی ابتدای کتابی را می خواندم و توسط دوستی سرزنش شدم که چرا دارم وقتم را با مقدمه تلف می کنم ، باور دارم مقدمه یکی از مهم ترین قسمت های هر کتاب است و حتما باید به دقت مطالعه شود چرا که از زمان ، زبان و شرایطی که نویسنده قلم به دست گرفته اطلاعات زیادی بدست می آوریم .

- مسئله دیگری که در کتاب خواندن مهم است و من آنرا به عنوان "روحیه جنگ آوری" نامگذاری کردم اینست که یک کتاب را کامل بخوانیم و نگذاریم سنگینی مطالب ما را از ادامه خواندن آن بازدارد . در بیشتر کتاب های ممکن است مباحث زیادی بحث شود که در حیطه تخصص یا سواد ما نمی گنجد اما به نسبت چیزهای ساده ی دیگری وجود دارد که از آن ها سر در می آوریم . عمل کتاب خواندن اینست که درک کلی از تمام چیزهایی که بحث می شود داشته باشیم و لازم نیست دقیقا معنی هر جمله را بفهیم . با این روش وقتی که کتابی تمام می شود می دانیم کجایش چه گفته و در صورت نیاز به درک مفاهیم باید کجا را دوباره باز خوانی کنیم .

- کتابخانه ها را دوست ندارم اما عاشق کتابفروشی ها هستم . چرا که کتابی که مال منست را از آن می خرم که آماده ی خط خطی شدن ، نوشتن نظراتم و هایلایت شدن های مداوم  روی خود است . عادت دارم هر کتاب را با مداد رنگی مخصوصی که با مود خواندن و رنگ جلد کتاب متناسب است هایلایت کنم . نکته ی دیگری که از اهیمت بالایی برخوردار است خلاصه برداری از هایلایت شده هاست که باید در دفتری مستند شود . با اینکار شما عصاره ی هر کتابی را در دفترتان ذخیره کردید و یک کتاب مثلا پانصد صفحه ای در هفتاد یا هشتاد صفحه برای همیشه برایان قابل درسترس است .

- با چشم هایی که سیاهی می رود یا ذهن خسته نباید کتاب خواند . بهتر است وقتی این وضعیت برایمان پیش می آید دست از کتاب خواندن بکشیم و روی برگه ای سوال ها و چیزهایی که ذهنمان درگیرشان شده یادداشت کنیم . اگر مفاهیم را کاملا درک نکردیم می توانیم آنها را گرافیکی یا به صورت دودل یا اسکچ روی کاغذ نقاشی کنیم یا حتی می توانیم به دوستی علاقمند تلفن کنیم و برایش از کتاب و چیزهایی که ذهنمان را درگیر کرده باهش صحبت کنیم یا حتی سعی کنیم به او کتاب را آموزش دهیم ، یادمان نرود آموزش دادن یادگیری خودمان را افزایش می دهد و همچنین کار پسندیده و خوبیست .

- کتاب ها را نباید به قصد تمام کردن خواند ، مثلا کتاب "سرمایه" اثر مارکس را در نظر بگیرید ، این کتاب سنگین و پرملات در اواخرش تازه مقدمه چینی ها و مفاهیمش را شرح می دهد یعنی در طول خواندن آن واقعا نمی دانیم چه چیزی می خوانیم و قرارست به چه کارمان آید . اگر به کسی بگویید کتاب سرمایه را یکبار خوانده ام ، او نتیجه می گرد پس چیزی از این کتاب نمی دانید ، پس خواندن و اتمام یک کتاب به تنهایی هدف کتاب خواندن نیست .


- کتابخوانی یک عادت است ، اگر کتاب های زیادی خوانده اید اما مدت طولانی کتاب تازه ای نخوانده باشید ، جادو و شور کتاب خواندن از میان می رود . پس اگر در حال کتاب خواندنید این روند را ادامه دهید و ادامه دهید تا عادتان شود . بیشتر از سه روز از کتاب هایتان دور نمانید و اگر می خواهید کتاب مشکلی بخوانید اما کتابخوان خوبی نیستید با کتاب های سبک داستانی شروع کنید تا همت بلند کردن سنگ های بزرگتری را بیابید .

- وقتی کتابی را تمام کردیم ، زمان دوباره خوانی آن فرا می رسد ، حالا وقت آن رسیده به آن قسمت های مشکلی بر گردیم که از رویشان گذشته بودیم . خلاهای ذهنیمان در مواجه با کتاب را پر کنیم و ارتباط و معنای تازه ای از مطالب کتاب دریافت کنیم . همچنین می توانیم مفاهیمی که تازه یاد گرفته را با صدای بلند برای خود یا دوستمان تکرار کنیم تا با به کمک اصوات کلمات و تعاریف را به خاطر بسپاریم .

- بعد از انجام تمام این مراحل اگر هنوز معنای چیزهایی از کتاب را دریافت نکردیم چه باید کرد ؟ راستش را بخواهید در جواب باید عرض کنم بسیاری از نویسندگان در دوره های زمانی متفاوتی نوشته های متنوع و گاه متضادی دارند ، یعنی ممکن است نوشته های قبلی شان را رد کنند یا به کتاب جدیدشان ارجاع دهند ، بسیاری از تاثیرگذارترین اندیشمندان که کتاب های معروفی نوشته اند اکنون در خاک آرمیده اند و اگر چیزی درستی و غلطی دریافت شما از کتاب را مشخص می کند نظر منتقدین و صاحب نظران بعد از اوست که به حرف آن ها می شود نقدی وارد کرد . تمام معنای کتاب خواندن یعنی وارد شدن به جریان فکر و تغییر تحول . ممکن است من کتابی ضدنژادپرستی بخوانم و برداشتی از آن داشته باشم که با اطلاعات قبلی و زمینه ی فکریم درآمیزد و منجر به نژادپرستی من شود ، هیچ چیز معلوم نیست . کتاب خواندن سفری پرماجرا در دل شب روی دریایی طوفانیست که گاه خطرناک به نظر می رسد اما احتمال دارد جزیره ای منتظر نشسته باشد که فقط بدست شما فتح شود .

 

پ.ن : شاید این روش ها شبیه تومارباشد یا شبیه مسلکی ، اگر شما نیز نقد یا صحبتی بر این مطلب دارید بهم بگویید تا متن را ویرایش و کاملتر کنم تا  بلکه راهگشایی در راه مانده ای باشد .