این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دادائیسم» ثبت شده است

دادا بودن یا نبودن ، مسئله اینست ؟

                                                    یا

                                                    سنگی که مارسل دوشان در چاه پرتاب کرد


" دادائیسم سرفصل هنر پیشگام یا آوانگاردیسم هنری در قرن بیستم است.

تمام آثار مدرن انتزاعی (آبستره)، غریب و غیرطبیعی و به گفته مخالفان

"اجق وجق"، چیزی به این مکتب بدهکار است "


معمولا سبک های هنری  را فرزندان خلف یا ناخلف سبک های پیش از خود می دانند البته سبک ها نمود بصری ایده هایست که در طول زمان پالایش یافته و تغییر کرده اند پس هر سبکی از تفکری ساطع شده و تفکرات خود نتیجه ی احساسات و واکنش های اندیشمند نسبت به زمانه ی خود . درباره ی  دادائیست یا داداگری نیز می توان نگاه مشابهی به آن داشت و آنرا محصول ذهن مغشوش جوانان اروپایی دانست که جنگ آن ها را آواره و بی خانمان کرده بود . داداگری جنبشی بود که زود آمد و به سرعت محو شد اما تاثیری که بر دنیای هنر و اندیشه ی مدرن گذاشته تاثیری خانمان برانداز و غیرقابل چشم پوشیست . دادائیسم سبک نیست ، آثارش شباهت فرمی بخصوصی باهم ندارند اما از همان فرم ها می شود ذهنیت دادایی و زبان اعتراضی او را فهمید . دادائیسم تفکریست که اینک وارد گوشت و پوست هنرمدرن شده است و تصور اینکه دادائیسم ، مکتبی بوده در ابتدای قرن بیستم و حالا دیگر مطرح نیست نمی تواند حقیقت داشته باشد . مدتی قبل مطلب جالبی خواندم با عنوان اینکه مگر می توان مدرن نبود اما پایم را فراتر می گذارم و با ذره بینی که در دست دارم می گویم مگر می شود دادا نبود ؟ 

در برداشت معاصر به داداگری ، هدف نه تکرار فرم های دادایی بلکه تفکر انتقادی و خارج از چهارچوبست . زیبایی چیست و آیا مجبوریم که زیبا باشم ؟ زیبایی به چه کار می آید ؟ هنر چیست ؟ هر چیزی می تواند هنر باشد ، هیچ چیزی هنر نیست ،داداها رسانه های مختلفی را امتحان کردند و هنر به مثابه جریانی اجتماعی ، هنر همه جانبه ، هنر بد ، مقصد :شکستن هر منطق و نظمی از پیش تعریف شده . هنرمند مهم نیست ، هرکس می تواند هنرمند باشد ، هیچکسی مهم نیست هر کاری می توان انجام داد . یک ترکیب بندی تصادفی در خیابان می تواند هنر باشد ، اثری که قبلا ساخته شده می تواند فقط با امضای هنرمند ارزش هنری پیدا کند . هیچ چیز مهم نیست اما همه چیز بکار می آید .

دوستی دارم که می گفت در خانه اش تلویزیون ندارد ، این یک حرکت مبارزه جویانه است ، چون تلویزیون همه رشته ها را پنبه می کند ، تلویزیون وقت را می خورد و حتی چیزهای عالی را تا مرحله ی ابتذال سطحی می کند . مخاطب امروزه ی هنر با تلوزیون بزرگ شده و از آن بدتر اسیر اسمارت فون ها و اپ هاست . این مخاطبان افرادی بی حوصله و خسته و شاید نهیلیست ترین نسل روزگار بشرند حتی اگر خودشان ندانند . هنرمند امروز اگر بخواهد در قالب های هنری پیش از خود بماند هیچگاه نمی تواند مخاطبان دمدمی مراج امروزی را جذب و پیام خود را منتقل کند . اما یک هنرمند دادا شاید بهتر عمل کند ، دادا از همه چیز بهره می گیرد ، از شبکه های اجتماعی یا دستارودهای جدید روزگار ما یا هر چیز دیگری اما این کار را طوری انجام می دهد که هنر انجام می دهد طوری که تیرش روح مخاطب را نشانه گرفته ، بی مهابا و بدون رحم تیر را رها می کند ، یک دادا یک هنرمند است و یک هنرمند یک دادا