این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

هرزوگ و د مورن - قسمت اول

ژاک هرزوگ و پیتر دمورن ،معمارانی که حرفه شان پیگیری نمودن ارزش هاست و جایگاه فعلی شان نتیجه ی ممارست حرفه ای در عین حسن نیتشان است . آنها معتقدند که فرهنگ به بنیادهای جدیدی نیازمند است و هر فضا برای بیان مباحثه ای استفاده می شود . از سویی دیگر به پرسش هایی در مورد طبیعت و پتانسیل مصالح بسط پیدا می کند . معماری که پتانسیل شکلی مصالح را درک می کند و اهمیت به موضوع و مصالح پر رنگ می شود ، این دو به طور متناوب تعهدشان را به سبک های هنری معاصر یادآور می شوند .کار آن ها سیال ، میان هنر مفهموی و گرایشات مینیمالیسیت ، این بود که به ارزش های ساده ترین فرم ها اهمیت می دهند و به خارج کردن انرژی از هر چیز مادی و زدودن تمامی کنایات از بازنمایی ها و بیان شخصی اشتیاق دارند ، مانند کار مینیمالیست های مشهور نظیر  کارل آندره ، که رها نمودن بیننده از تمامی آرای ممکن و برپا نمودن معیارهای ویژه ی زیبا شناسی را هدف خود قرار داده بودند .

هدف هرزوگ و د مورن به حد اعلا رساندن کیفیت معماریست به همین خاطر محدودیتی شکلی به خود تحمیل کرده اند . مانند انبار کالای ریکولا ، فضایی که دیوار ها آن را احاطه کرده است و بیانه ایست مبنی بر اینکه معماری به هیچیک از پیامدهای وابسته ی خارجی مثل برنامه و عملکرد و یافتن بیان شخصی نظیر زبان و سبک نیاز ندارد . سرشتی ویژه که مدرن و کهنه را بهم می آمیزد .

 

تصویری از انبار کارخانه ی ریکولا - به مقیاس اشل قرار گرفته توجه کنید 


در نظر این دو معمار فرم ، بیانی از منطقست و دیگر پیروی از فرم معنی اش را از دست می دهد .شیوه ی به کار رفته در معماری مستهلک شده و نشانگر بازگشت ما به انتهای تاریخ ، بیانه ای در تکرار بی معنی سبک ها ، نگاه به ارث رسیده ی هایدگر یعنی جست و جویی برای خاستگاه ها چرا که بازگشت به خواستگاه ها به تسهیل فرم منجر می شود . تصویری وجود ندارد معماری در گفتگو مابین مصالح نهفته است و برای تحقق آن به ابتدایی ترین احجام نیاز است .
در حالی که در تلاش برای تولید اثری به سوی فرم مخصوص جهانی هستند ، موضوعاتی که جز دانش جهانی اند . غلبه سنگینی سازه بر معماری را انکار می کنند چرا که باور دارند ، فضا مستقیم پیامد ساختارش است پس پیشنهاد شبکه ها و نوارهایی را می دهند که سازه را امکان پذیر می کند و نور، عایق کاری و رتبه ی بصری را به عنوان محرک و موتیف هایی برای اثر معماری به کار می گیرند . مصالح به تعریف سازه که برای مشاهده اشکار شده است کمک می کند . هرزوگ و دیمورن علاقه ای ویژه به شیشه ، مصالح صنعتی و لذت جستن از استفاده بتن در گرایشی خالص همچون کارهای وندروهه دارند ، عناصر اصلی به کرات محصولات تولیدات صنعتی اند باید همراه با اتصالات مخصوصی به یکدیگر متصل شوند پس در کار آن ها توجه بسیار ویژه ای به اتصالات می شود .

 

دیتیل نمای انبار کارخانه ی ریکولا - هرزوگ و دمورن


با نگاهی به آثار این دو معمار درمیابیم که نقش به عهده گرفته شده توسط مصالح مختلف در تعریف موقعیت نقشی قاطع است و مصالح آن چیزی که هست بیان می شود . منطق ساختاری کار آن ها، شاهدی است که بیان می دارد هر آزمایشی که مانع ورود پارامترهای زیبایی شناسی به صحنه می شود فراموش شده هستند . برای این دو معمار معماری در اجحام درخشان سخت پدیدار می شود . بخش های مینیمال اماده اند و هر گونه شمایل پردازی یا بیان شخصی از آثار این دو رخ می بندد .

و این پرونده ادامه می یابد ...

یادداشت بعدی : رم کولهاس چه می گوید ؟

شش صبح رسیده ام، قرار بود مسابقه ساعت هشت شروع شود ، جایی برای رفتن ندارم . هوا جوری سردست که انگار دنبالم کرده ، به سرعت راهم را می گیرم تا ورودی . پنج دقیقه قبل از میان صف طولانی تاکسی ها رد شدم، یک ساعت بعد وقتی که برای سوار شدن برگشتم فقط سه تای آن ها مانده بود . هوای داخل ترمینال بدک نیست ، سردست اما نه به پرخاشگری بیرون ، نیت می کنم تا آفتاب به درستی نقطه ای از زمین را زرد نکرده خارج نشوم . اتوبوس رانی هایی که بلیط برگشت را می فروشند همگی بستنه اند ، آنهایی که بازند یا به سنندج می روند یا به تهران و الخ ... جوانکی که انگار وضعیتش مثل من بود آمد دید همه بسته اند ، مثل من روی صندلی ها به انتظار نشست . دیگر من به آسودگی می توانم همانجا بشینم . او تا چند دقیقه دیگر تحملش تمام می شود به آن سوی ترمینال می رود تا از آنها در رابطه با خرید بلیط سوال کند . اگر دیدم دستش را دراز کرد و بلیط گرفت یعنی در آن سوی ترمینال بلیط برگشت من موجود است . نیم ساعت بعد باوجود اینکه می دانستم بلیط آنجا نیست از بی کاری بلند شدم تا آن جبه ی ترمینال را کشف کنم . ترمینال مدلی امروزی داشت اما کیفیت خاصی نداشت . یک مشت تیر و تخته ی معمولی که خیلی معمولی روی هم سوار شدند . دو روز بعد وقتی برای برگشت آمدم قد یکی را معیار قرار دادم ، ارتفاع سقف اینجا تقریبا 12 متر بود . توی دستشویی مردانه دو نفر باهم مهربانانه حال و احوال می کند . خوبی اینجا اینست کسی کاری بهت ندارد .

وارد بحث جالبی شده بودم ، با این جمله شروع کردم " هیچ چیز استطاعت اصیل بودن را ندارد "  هنوز در فکر ادامه اش بودم که از پشت تریبون به پایین کشدنم .  کمی  نگاهشان کردم . با تکه سنگی که جلوی پام بود بازی بازی می کردم و همین طور که سرم پایین بود بالایش نیاوردم و راهم را گرفتم و رفتم .