این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

وداع با من تابستانی

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ


یا چند دقیقه طناب بازی


اگر حال مرا بپرسید خواهم گفت که دماغم چاق است و سازم کوک. به خودم مرخصی دادم و آمده ام بندرانزلی، سفری که فردا روز تولدم تمام می شود، لحظه ی تولدم را توی اتوبوس می گذرانم و این شاید استعاری باشد، یعنی اولین تولدی است که بعد از آن اصل کاری که واقعا زاده شدم قرارست از جایی به جای دیگر حرکت کنم، شاید قرار گرفتن این تولد و خوب شدن حالم بعد از یک سال و اندی معنی یا پیامی دربر داشته باشد. راستش این چند وقته قلبم را روی دریافت این چیزها باز نگه داشته ام، قبلا با دلخوری به همه چیز پشت پا زده بودم اما امروز می بینم که نمی شود در خلاء زندگی کرد، بالاخره آدم هستیم و طنابی لازم داریم تا هنگام پریدن چنگش بزنیم و چقدر این پریدن ها مهم است، اصلا زندگی همین پریدن هاست؛ نقطه های عطف. هر کسی برای خود طنابی می بافبد، همان جمله ی کلیشه ای که همیشه در مکلمات روزمره گفته می شود (( نه ... اما اعتقادات خودم را دارم. )) و چه جالب به همان چیزی رو آوردم که به آن پوزخند می زدم (( یه چیزی تو این مایه ها ... اعتقادات خودم را دارم. ))

الان جابجا شدم و از باد کولر فرار کردم، گرمایی ها به من می گویند سرمایی اما من خودم را متوسط الحال می دانم چون سرمایی ها را از نزدیک میشناسم و من نسبت به آنها گرمایی تر. آخ آخ این نسبیت گرایی همیشگی. این چیزی که هر لحظه یادت می اندازد که نه چیزی می دانی و نه می توانی چیزی بگویی، ایده ای از این پوچ تر نمی تواند ذهن را به قهقرا ببرد. یادمان باشد بعد از اینکه به بچه هایمان شنا و اسب سواری و تیراندازی یاد دادیم بهشان بگوییم نسبیت گرایی بیش از حد خوب نیست، اوردوزی می آورد، کرخت می کند و ذهن را می ساید، و بهشان بگوییم یک طناب کلفت برای خودتان دست و پا کنید که فقط خودتان قادر به دیدنش باشید، جوری باشد که هر چقدر شما با شدت بیشتری پریدید یا اضافه وزن داشتید پاره نشود. نسبیت گرایی می گوید اصولا طنابی نیست یا اگر باشد به زودی پاره می شود یا نمی شود تمام راه را با یک طناب رفت، شاید پریدن و از این شاخه به آن شاخه پریدن یکی از اصول آدم های خلاق باشد اما در دراز مدت تمام این طناب ها دور دست و پا گره می خورد و پریدن را مشکل می کند. شاید باید استاد طناب بافی بود، شاید استعداد زندگی یعنی تمام نشدن طناب ها و نیروی چسبیدن به آنها.

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ
  • علی امامی نائینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی