این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

تصویری از موفقیت و قربانی هایش

دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ


 چرا تصمیم گرفتم قدری نفس بکشم و به موفقیت فقط فکر کنم

                                                                                      یا

                                                                                   تصویری از موفقیت و قربانی هایش

                                            

 

چه زندگی عجیب و غریب و خنده­ داری داریم از دبستان در گوشمان خواندند که برویم در کلاس تیزهوشان ثبت نام کنیم تا  برویم یک راهنمایی خوب و بعد از آن به بهترین دبیرستان‌ نامی اصفهان تا شاید بتوانیم رشته‌ی خوب و پول سازی قبول شویم ؛ بتوانیم ماشین و خانه بخریم تا وقتی می‌رویم خواستگاری سرمان را بالا بگیریم و دزدگیر ماشینمان را فشار دهیم تا صدایش بیاید توی مجلس و دل دخترک آب شود، لبخند رضایتبخش روی لبمان پدرش بنشیند و مادرش مطمئن شود که می‌توانید در صورت طلاق 100000063524 عدد سکه را متقبل شویم. تصویر موفقیت این بود و این تصویر بعد از نسل من، بیشتر حالت ذهنی تر گرفت تا اینکه آماده شدن برای کنکور و دانشگاه با هدفی نامعلوم تا دبستان و آمادگی هم رخنه کرد. مادران از اینکه بچه‌ی دو یا سه ساله‌شان می‌تواند فیل را به انگلیسی بگوید شوق زده می‌شوند و او را مرد موفق آینده، کسی که کنکور را درسته قورت می‌دهد و مکانیک شریف می‌آورد می‌بینند. دو سه سال پیش، فیلمی هندی دیدم به نام سه کله‌پوک 1، فیلم زیبایی و یکی از بهترین نمونه‌هایی که تصویری انتقادی از فرهنگ و آموزش عالی در هند می‌دهد و با داستان محصورکننده‌اش احساسات انسانی را برمی انگیزد. در این فیلم نشان می‌دهد که چقدر زور و اجبار بیشتری نسبت به ایران روی بچه‌های هندی برای رفتن به دانشگاه، در رشته‌های مهندسی است، کسانی که از خانواده‌های نه چندان ثروتمند می‌آیند و مجبورند که موفق شوند، این اجبار به قدری زیاد است که از نظر روحی جوانان هندی را از پا درمی‌آورد و در بهترین حالت تبدیل به ماشین جمع و تفریقشان می کند. اما جای دوری نرویم، کسانی که در دانشگاه‌های اینجا هستند اگر ماشین شده باشند، ماشین وقت تلف کردن و غر زدن و چت هستند. کاری به دانشگاه‌های نمونه‌ی ایران ندارم چون نمی‌دانم آنجا چه خبرست اما همین‌هایی که تابه حال دیده ام، جوانانی اند مغلوب تصویر موفقیت، با احساسی بی تفاوتی نسبت به آن و روش هایش ، چرا که نتوانستند رشته‌ی مکانیک شریف بیاورند و یا پدرشان آنقدر پول ندارد که ماشین فلان را برایشان بخرد. این تصویر موفیقت همه را به نوعی از پا در آورده ، شاید در حال توسعه شان کرده باشد. روز به روز بچه‌های جدیدی متولد می‌شوند و والدین آن‌ها، تربیتی را شروع می‌کنند که آرزویشان رسیدن به این تصویر است، پول زیاد، خانه و ماشین خیلی خیلی گران. بچه یاد می‌گیرد که بجز پولدار شدن راهی ندارد، علاقه و شوقش مهم نیست، باید شبانه روز جزوه بخواند تا خوابش برود و وقتی بیدار شد شروع به جزوه برداری کند. اما کسانی هستند که از این نوع زندگی متنفر می‌شوند، می گویند این کار را نمی‌خواهند بکنند و دوست دارند جمعه‌ها بروند کوه یا هر عصر با دوستانشان در کافه قرار بگذراند یا کنار زاینده رود قلیان بکشند، این‌ها با اینکه از این تصویر فراری‌اند اما در حالت تدافعی نسبت به آن خود را خوشگذران جلوه می‌دهند و می گویند زندگی در همین لحظه است، نیازی به دکترا نداریم وقتی آنقدر هوا برای بیرون رفتن خوبست. این دو گروه به صورت خوشبینانه دو سر طیفیست که می‌بینم. دسته ای تبدیل به ماشین درس ­خواندن شده‌اند و دسته ای به ماشین فرار از ملال و درس و اما در این میان من و شما هستیم. کسانی که دارند درس می‌خوانند اما فکر می‌کنند سقف دانشگاه ممکن است بکهو روی سرشان ویران شود، اگر بخوانند و اگر نخوانند فرق چندان در موقعیتشان پیش نمی‌آمد اما چون فعلاً درسمان تمام شده بهترین راه اینست که بروند ارشد و در این دو سال را به این فکر کنند که باید چگونه موفق شوند ؟

 

  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ
  • علی امامی نائینی

نظرات  (۱۰)

  • خرید ملک در استانبول
  • خیلی خوب و عالی بود

    پاسخ:
    نظر لطف شماست
    Hale in rozaye mano khub goftid.merc ke harfe dele ma ro mizanid
    پاسخ:
    ممنون ، البته فکر می کنم همه این ها رو می دونن اما قدرت انجام کاری بجز همین کارها رو ندارن
  • وبلاگ شمس
  • سلام
    حقیقت تلخ است. متاسفانه همین طور است. و در ادامه متن شما باید نوشت بعد از گرفتن ارشد هم اتفاق خاصی نمی افتد.
    هستند کسانی که با ارشد و دکتری هم به جایی نرسیدند. البته به قول شما ما تعریف درستی از موفقیت نداریم و درس را کاربردی یاد نگرفتیم خیلی از ماها اگر سر کار برویم تخصص رشته خودمان را ندارم وبعضی از ماها تخصص رشته خودمان را داریم اما نظام آموزشی نحوه برخورد با ارباب رجوع و همکاران و... را یاد نداده هیچ واحد روانشانسی پاس نکردیم سر کلاسهای اخلاق هم چرت زدیم.
    مشکل از همین تعریفهای غلط است.
    پاسخ:
    صرفا تصویر موفقیت به مثابه آدمی پولدار شدن مورد نظر بنده بود ، دانشگاه و کاستی هایش در یادداشت های قبلی و حتما بعدی ها همیشه مورد انتقادم بوده و خواهد بود .
  • وبلاگ شمس
  •  

    ما ز بالاییم و بالا می رویم                 ما ز دریاییم و دریا می رویم

    ما از آن جا و از این جا نیستیم           ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

    لااله اندر پی الالله است                   همچو لا ما هم به الا می رویم

    قل تعالوا آیتیست از جذب حق           ما به جذبه حق تعالی می رویم

    کشتی نوحیم در طوفان روح             لاجرم بی‌دست و بی‌پا می رویم

    همچو موج از خود برآوردیم سر          باز هم در خود تماشا می رویم

    راه حق تنگ است چون سم الخیاط    ما مثال رشته یکتا می رویم

    هین ز همراهان و منزل یاد کن          پس بدانک هر دمی ما می رویم

    خوانده‌ای انا الیه راجعون                 تا بدانی که کجاها می رویم

    اختر ما نیست در دور قمر               لاجرم فوق ثریا می رویم

    همت عالی است در سرهای ما      از علی تا رب اعلا می رویم

    رو ز خرمنگاه ما ای کورموش           گر نه کوری بین که بینا می رویم

    ای سخن خاموش کن با ما میا        بین که ما از رشک بی‌ما می رویم

    ای که هستی ما ره را مبند            ما به کوه قاف و عنقا می رویم

    پاسخ:
    ممنون لطف کردین
  • الهام نظری
  • سلام
    ای کاش می تونستم حداقل با بخشی از صحبت هاتون مخالفت کنم یا چندتا مثال نقض بیارم
    ولی حقیقت همین هاست که فرمودین
    راه حل پیشنهادیتون هم قابل تامل بود و مفید
    موفق باشید
    پاسخ:
    ممنون ، شما نیز موفق باشید 
    سلام
    ممنون از نگاه سبزتان...
    پاسخ:
    ممنون ازتون 
    سلام ممنون از حضورتون. این مطلب رو به علت عجله تا نیمه خوندم ، به اندازه همون قسمتی که خوندم میتونم بگم درسته، اما همه اش نیست. پاینده باشید

    پیاده روی ، نقش مهمی در جلوگیری از کوچکی مغز

     

    و بروز زوال عقلی و آلزایمر ایفا می کند .



    پاسخ:
    برای جلوگیری از الزایمر کار فکری نیز توصیه میشه 
  • وبلاگ شمس
  • راهــــی به خـــــــدا دارد  خلوتــــــگه  تنـــهایی ----- آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی

    هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم ----- تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی

    بیدار تو تا بـــــودم رویـــــــای تو مـــــــی دیــــدم ----- بیدار کن از خـــــوابم ای شــــــــــاهد رویایی

    از چشم تو می خیزد هنگامه ی ســــر مستی ----- وز زلف تو می زایــــد انگیزه ی شــــــــیدایی

    هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشـــــید ----- مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی

    چشمی که تماشاگر دز حسن تو باشد نیست ----- در عشق نمی گنجد این حسن تماشـــایی
    استاد شهریار
    در دنیایی که اگر آدم 100 تومن پول تو جیبش نباشه ، یه قوطی کبریت هم دستش نمیدن، تربیت شدن با ملاک و ارزشگذاری پولی کار چندان ناصوابی نیست. البته بنظرم وقف زندگی در راه میلیاردر شدن و زندگی لوکس ساختن شاید خیلی مورد نداشته باشه اما به هر حال نمیشه منکر نقش حیاتی پول در زندگی شد. بنظرم اساس مسئولیت پذیری در زندگی هم توجه به همین مسائل مادی هست.
    پاسخ:
    البته که می فهمم منظورتون رو و شما نیز می فهمید منظورمو ، حقیقت یه چیزی بین همین نظرهاست
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی