این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

این اقلیت یک نفره

وبلاگ شخصی علی امامی نائینی

تاثیرات اتمسفری یا چرا پول بو می دهد ؟

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ
" همنشین تو از تو رادیکال تر باید
تا که بر تو جسارت بی افزاید "             یا چرا پول بو می دهد ؟

زندگیت همیشه چیز دیگری بوده ، علایق مردم را می بینی و تعجب می¬کنی ، علایقت را می بینند و می گویند دیوانه¬ای . تصمیم می گیری که ارزش¬های آن ها برای تو بی معنی است . پول همه چیز نیست برخلاف 99% مردم که این جمله را می گویند و در حال چاپیدن همدیگرند واقعا داری بر خلاف رودخانه پارو می زنی ، باور اینست که پدرسوخته ای که ماشین فلان دارد زندگی موفق تری نسبت به تو و آرمان های بچگانه ی تو دارد . نگاه¬ها عموما اینست که از روی جوانی و ناپختگی مهملات می گویی . زندگی در چنین اتمسفری سخت است ؟ بله سخت است و تو هنوز مشغول به پارو زدن هستی ، می گویند دوندگان ماراتن ذکر می خوانند چراکه از جایی به بعد عضله یا پاهایشان نمی دود بلکه ذهن آنهاست که باعث شکست یا ادامه مسیر است .¬از آنجایی که از گردن به پایین فلجم ترجیح می دهم مثال رودخانه را ادامه دهم . سلامت من و امثال آدم های مثل من  مستقیما ربط دارد به سلامت و شوق روانیمان. مزخرفاتی که در اینترنت می خوانید یا مجریان تلوزیون به خوردتان دانند را فراموش کنید . تلاش همه چیز نیست ، خریدن عطر فلان و سفر رفتن به قبرستانی نزدیک ساحل مدیترانه در سلامت روحی من یکی که بی تاثیر است پس چرا مسئله ی پول مهم است و به خوردمان دانند که موفقیت یعنی پول .می دانید چرا پول مهم است ؟ پول Ctrl + Z  زندگی آدم های بی خاصیت است یا بخشی که ندارند را پر می کنند . اگر قیافه ی خوبی ندارم با ماشین پاشنه بلندم جبرانش را با هم خوابگی های روزانه با آدم های بی پول عقده ای می کنم یا حالا که به پوچی رسیدم از ایتالیا ست کامل فرنیچر فلان مارک را سفارش می دهم . چقدر لوث و بی مزه ! پس چرا هدف هنوز هم پول است ؟ پول برای آدم های خوبست که مسیر اشتباهی که پیمونده اند  را با شرتکاتی به نام پول برگردند . هنوز در حال پارو زدنم و همه ی این ها را می دانم و هنوز دارم پارو می زنم . ذکر نمی گویم ذکر من حرف های معدود انسان هاییست که نزدیکم ماندند و با حرف هایشان مرا به پارو زدن وامی دارند . هرچه سنت بالاتر می رود مسائل خشن تر و دستنیافتنی تر می شود . قدیسانی که بدرقمه ام می کردند یکی یکی به صومعه ی دیگری کوچ کردند یا زیر چرخ درشکه خورد شدند . اینک دیگر ذکر گویانم از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر شده اند .  دارم پارو می زنم اما خوابم گرفته ، جسارتم کجا رفته ؟ چرا دستم را حس نمی کنم ؟ آیا وقت اینست که قایق را واژگون کنم و برای همیشه به خواب روم ؟
یادداشتی که خواندید دغدغه این روزهای منست ، یک سری انسان هایی هستند که متاسفانه سیم کشی مغزیشان فرق دارد و بدبختانه نمی توانند در چهارچوب تمدن پفک نمکی مآبانه سایرین زندگی کنند . این دسته تصمیمی می گیرند و معنی¬دار بودن زندگی شان را از عمل در راستای این تصمیم ها می گیرند در غیر این صورت زندگیشان جز حیات نباتی برایشان نیست . اطرافیان این دسته بسیار در کیفیت زندگی و سلامت روانی این ها تاثیر گذارند . مثلا دوست عزیز من امیرحسین اگر تصمیم گرفته است که گیاهخوار باشد و گیاهخوار بماند باید توسط اتمسفر اطرافش حمایت شود . پارو زدن خلاف جریان کار راحتی نیست . اگر هر روز و هر روز هر ساعت امیرحسین را بنیشانند و بهش بگویند آیا تو می دانی که گوشت قرمز چقدر مفید است ؟یا چرا جان نداری حتما از گوشت نخوردنت است و هزار و یک حرف بی معنی آیا امیرحسین می تواند با دلی راحت و آسوده زندگی کند و قوت ادامه داشته باشد ؟ دوستان و همراهان عزیز اگر اهل مبارزه نیستید لااقل پاروی ما را قایم نکنید ! مسیر معلوم است ، مقصد معلوم است  و اتوبوس در حال حرکت یا در بازی هستید یا نه !
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ
  • علی امامی نائینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی